پزشک، همون اولش که قوطی قرصو بهش نشون داده بودم، بعد از شستوشوی معده، رو کرد به من و گفت: «نصف همین مقدار، کافی بود تا این دوستتون، از پای دربیاد؛ خوب شد بهموقع و در Golden Time رسوندین؛ شانس آورده که دوستی مثل شما داشته و شما هم بهموقع، متوجهش شدین؛ حتی اگه در خوشبینانهترین وضعیت، منجر به مرگ هم نمیشد، ممکن بود آسیبهای جدی مغزی ناگواری رو تا پایان عمرش، تجربه و تحمل بکنه.»
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.